امروز تولد عزیزترینم است...
و من نه نوشته ام می آید و نه شعرم.
حال، آنان که می گفتند: « باید چیزی می گفتم – حرفی، کلامی – ولی
زبانم نمی چرخید !!! » را درک می کنم.
شاعران و نویسندگان برایش فراوان نوشته اند، اما من هیچ کدام را
نمی یابم که به تمامت یا کفایت جوابگو باشد، تا شاید تقدیمش کنم.
آنجا که زبان و قلم از حرکت باز می ایستند...
سال روز تولدش.
مادرم تولدت مبارک !
آنجا که زبان نمیتواند از عهده برآید فکر هم پیش نمیرود...این شاید یک نقطه بینهایتی یا خلائی باشد. جائی که ذهن و فکر و خیال راه نبرد...بینهایت همه چیز میتواند باشد...بینهایت شورانگیز...بینهایت غم انگیز...بینهایت ترس آور...و همه چیز و هیچ چیز....حالا این بحث های کس شعر تئوری به کنار.
تولد اش پر برکت!
خوش باشی(د)
vallodet maman joonet mobarak darzemn ne neveshteam miad ye jorie
نه نوشته ام می آید و نه شعرم. پاینده باشی
سلام...
امیدوارم هیشه در کنار عزیزترین ها و بهترین هایت با خوشی و موفقیت زندگی کنی...
به راستی که حیقیترین حقیقت ها عشق به مه مادر است...
سلام
تبریک میگم و امیدوارم همیشه شادو سلامت باشی