بعضی وقتها آدم فکر می کنه کسی دوستش نداره !

 

 

 

سال 68 بود. کلاس سوم بودم. بارون های پاییزی اهواز دیگه شورش رو در آورده بودن.

یک روز از خواب بیدار شدم دیدم مادرم نیست. داشتم فکر می کردم که صبح به این زودی کجا رفته، آخه من باید می رفتم مدرسه !

از بابا پرسیدم، گفت : مامان رفته بیمارستان !

از مدرسه که برگشتم هم مادرم نبود. فردای اون روز وقتی از مدرسه برگشتم دیدم یه بچه اندازه ی یه بچه خرس (!) زیر یه پشه بند خوابوندن و می گن : این برادرته !

من هم ذوق زده، پریدم یه ماچ گندش کردم که باهام برخورد شد؛ بچه رو ماچ نکن !

دردسر از همون موقع شروع شد...

راستش رو بخواین، دردسر هاش هم شیرین بود !

الان دیگه اون بچه خرس شده یه نیِ قلیونِ 17 ساله ! دیگه یه پارچه آقا شده ! ولی باز هم نمی شه ماچِ گندش کرد ! مرد شده دیگه ...بگذریم !

خوشحالم که بامشاد رو دارم !

 

 تولدت مبارک !

نظرات 13 + ارسال نظر
حامد جمعه 4 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 11:51 http://joojetighi.blogsky.com

سلام وبلاگ زیبائی داری
منم تولد کسی که دوستش دارای و تبریک میگم
راستی یسر به من بزن نظر بده شاید بلاگم درست بشه

بامشاد جمعه 4 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 12:05 http://www.bibo.persianblog.com

salam dadash jon .khofi?agha damet garm .mamnon az tabrikate shaiane taghdirat darbareie milade khojaste ba por shokoh va ba azemate khodam.manma be donia omadane chenin bacheie bi dini ro be jameie mohamad (S) ra tabrik migam darzemn MAN KOJA IE BACHE KHERS BODAM MAN FAGHAT 300 GR AZ U BISHTAR BODAM .KOLAn mamnon:d

سرشک شنبه 5 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 08:44 http://www.sereshk.blogspot.com

مبارکه صاحابش!!


خ.ب.

شایان شنبه 5 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 15:59

مبارک باشه-ایشالا عروسیش

فرید یکشنبه 6 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 07:20 http://pashew.mihanblog.com

سلام دوست عزیز گرگ
بازم قشنگ و عالی بود به ما سر بزنید
خوشحال می شم موفق باشی

ی یکشنبه 6 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 13:58

اونم از داشتن تو حتما خوشحاله..

آش کشک خالشه !
چه خوشش بیاد چه نیاد !

پاینده باشی !

بامشاد یکشنبه 6 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 17:13 http://www.bibo.persianblog.com

dostan mamnon makhsosan on azizi ke goft eshalahh arosish:d:d

alireza چهارشنبه 9 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 13:13 http://frozen-fire.blogsky.com

khoshhalam ke bloget ro maramat shode mibinam.
bamshad jan tavalodet mobarak shado sarzendeo paydar bashi.

متشکرم اخوی !

پاینده باشی !

narges چهارشنبه 9 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 15:47

tavalode eyde shoma mobarak
payande bashi

عید شما هم مبارک !

علیرضا دوشنبه 14 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 15:55 http://frozen-fire.blogsky.com

باهات همفکر بودم!
ولی دیگه نیستم!
Ma hame va hichemoon yeki shod! kas ham nemidoonam yani chi?

گرگ سه‌شنبه 15 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 03:23

من متوجه نشدم «دیگه باهات همفکر نیستم!» دقیقآ چه معنی می ده ؟؟؟
در مورد اون جمله دیگه همفکر نیستی یا در مورد همه ی صحبت هایی که تا به حال با هم داشتیم !!!
اگه منظور اون جمله است٬ که باید بگم هنوز هم با تاکید همون رو تکرار می کنم :
« همه چیز رو نباید به همه کس توضیح داد »
به چند دلیل:

۱- احتمالآ خیلی از دلایل آدم و توجیحاتش در باره ی انجام کارهاش ٬ فقط واسه خودش ارزشمنده.

۲- به کسی ربطی نداره.

۳- اونهایی که می تونن بفهمن٬ تا حالا فهمیدن و اونهایی هم که تا حالا نفهمیدن ٬ دیگه اهمییتی نداره که بفهمن !

....

اگه دوست داشتی بعدآ بیشتر صحبت می کنیم.

پاینده باشی اخوی !

علیرضا سه‌شنبه 15 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 12:01 http://frozen-fire.blogsky.com

منظورم تو این مورد بود(همفکر نیستم) بقیه صحبت هایی که با هم داشتیم خیلی با ارزشتر از این حرفان که با یه همفکر نیستم زیر سئوال برن.
جواب دلایل شما:
من تو وبلاگم فقط برا خودم مینویسم و کسائی که به من اندازه من نزدیک باشن مهم نیست غیر من ها چی میخونن چی می فهمن و چی فکر میکنن.
من مینویسم که همه اونهایی که میدونن بیشتر بدونن و اونهائی که هیچوقت نفهمیدن اصلا جائی تو تصورات و ذهن من ندارن که فهمیدن یا نفهمیدن یا حتی برداشت های ... کردنشون ارزش بحث برام داشته باشه.
اخوی همیشه اخوی و استاد من هستی.
پایدار و پیروز و پاینده باشی.

گرگ سه‌شنبه 15 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 16:33


اولآ که استاد رو قبول ندارم٬ همون اخوی بهتره !

دومآ٬ عرض شود که به نظر من وبلاگ با دفترچه خاطرات سنتی خودمون خیلی فرق می کنه !
اگه یه روز دفتر خاطراتت رو دست یکی می دیدی٬ تنبونش رو روی سرش می کشیدی٬ ولی وقتی یکی میاد و پست جدیدت رو می خونه و نظر می ده ٬ کلی حال می کنی. حداقل در مورد خیلی ها صدق می کنه.
پس وبلاگ دیگه یه محیط کاملآ خصوصی نیست که اجازه ی دست اندازی و نظر بازی رو به نا اهلش ندی !
خود تو تا حالا چند بار شده که از روی مصلحت و برای اینکه فلان کسک ناراحت نشه و به تریشه ی قباش بر نخوره٬ حرفی که دوست داشتی پست کنی رو درز گرفتی ؟؟؟
همه ی ما دست کم چند باری این قضیه رو تجربه کردیم.
از همه ی اینها که بگذریم٬ قبول کن که حرفهایی از این دست٬ واقعآ به کسی ربطی نداره رفیق !
به من نوعی چه ربطی داره که فلانی چه را به اسم گرگ داره زر زر می کنه یا واسه چی خبره مرگش تو بارون ایستاده !!!؟
منظورم این نیست که تو هم باید مثل من فکر کنی٬ فقط میگم بعضی از عقایدت رو با منتشر کردن به گه نکش عزیزم !

باری...


پاینده باشی !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد